اخیرا اسد گلچینی در نوشتاری با عنوان "در باره کارهای روتین یک واحد گارد آزادی" تلاش کرده است چهارچوب فعاليت گارد آزادى را روشن کند. اما اين تلاش فقط ايجاد ناروشنى بيشتر و ابهام است. تازه اين ناروشنى براى کسانى است که در نفس اين پروژه شريک اند و نه کسانى که آنرا نادرست و امروز نالازم و تبليغاتى ميبينند.
در مبارزه طبقاتى و در مقاطعى اسلحه و مقابله نظامى ضرورى است. خلع سلاح ارتجاع و شکستن مقاومت آن و دست بردن به اسلحه در مرحله اى الزامى ميشود. بحث من برسر نفس استفاده از اسلحه نه در کردستان و نه در مقياس سراسرى نيست. اما گارد آزادى از اين جنس نيست. شمايلى تبليغاتى با اهداف خاص است که دوستان ديگر از جمله کادرهاى سابق حزب "حکمتيست" که دقيقتر اطلاع دارند در مورد آن سخن گفته اند. حتى اين گارد ظرفيت بالقوه نيروى مسلح نيست. بيشتر بر تصور سياسى فعالين دوره قيام ۵٧ بنا شده است تا براساس داده هاى امروز جامعه ايران. در نتيجه اين به اصطلاح گارد ناموجود با خود حزب "حکمتيست" قابل تفکيک نيست و تلاش آقاى گلچينى نيز براى تفکيک آن ناموفق است.
اسد گلچینی ميگويد: "گارد آزادی سازمان مسلح ما و مردم مبارز برای پیشبرد مبارزه ماست. سازمان و ابزاری برای ما و مردم مبارز است تا با این وسیله مقاومت و تعرض خود را به جمهوری اسلامی و دیگر دشمنان آزادی و برابری انجام دهند". خب با تمام این اوصاف اگر این گارد برای رسیدن به آزادی و برابری است٬ نقش حزب و ضروریت وجود حزب سیاسی چیست؟ ضرورت کمونیسم چیست؟ اصلا حزب حکمتیست برای چه باید وجود داشته باشد؟ اما اين گارد که فقط اطلاعيه پخش ميکند! يا ميرود جائى شعارى مينويسد! خوب اين کار نيازى به عضويت در گارد آزادى که عنوان سازمان مسلح را دارد ندارد. اينکار بشدت غير مسئولانه است. اگر شما گارد درست کرديد- حالا از درست و غلطش بگذريم- لااقل مثل گارد رفتار کنيد!
وظايف جديد که آقای گلچینی براى گارد آزادی ميشمارد نيز به همين ترتيب اند. يعنى همان منطق وارونه تيم پخش اطلاعيه را دارند که قرار است يادآور نستالژيکى باشد که "بچه ها امشب در فلان محله بودند"! و نه سازماندهى و حرکت براساس واقعيات امروز جامعه و جنبشهاى واقعى. ايشان ميگويد که "واحد های گارد در مقایسه با دیگر بخشهای حزب به سازمان دادن مبارزه و اعتراض مردم و یا رهبری این مبارزات مشغول نیستند، دقت کنیم که بحث از رهبری و سازمان دادن این مبارزات است و نه اینکه نسبت به آنها بی تفاوت بود و یا فعالیتهایی که داریم در ادامه آن نباشد. مساله این است که رهبران و سازماندهندگان این مبارزات بدیهی است که ربطی به سازماندادن گارد آزادی و واحد هایش ندارند."
اين تفکيک به نظر مصلحتى است تا سياسى. اسد گلچينى ميخواهد بگويد اين گارد نيروى حامى يا بازوى نظامى و ادامه اين مبارزات است و يا راه را براى آنها ميگشايد. اين ميتواند بهترين منظور او باشد. اما در توضيح وظايف گارد مجددا وظايف و نوعى سازماندهى را پيش ميکشد که همه حرفهاى سابقش را نقض ميکند. در واقع اين تناقض در بحث نيست تناقض خود اين پروژه است که روى دوش حزب حکمتيست مانده است و سنگينى ميکند.
خب برای خواننده ای که مقاله آقای گلچینی را دنبال می کند این سوال پیش می اید پس وظیفه گارد آزادی چیست؟ از سویی گارد آزادی را سازمانی مجزا و تعریف شده تعریف می کند که اصلا ربطی به حزب ندارد و سازمان حزب "حکمتیست" نقشی در آن ندارد که سازمانی برای امر مبارزه است. (این در حالی است که رهبری حزب "حکمتیست" تمام تبلیغاتش را و بهتر بگوییم بخش اعظم پراتیک سیاسی اش را روی این پروژه گذاشته است) اما پایین تر می گوید وظیفه گارد آزادی سازماندهی اعتراضات مردمی نیست! باز هم این سوال باقی می ماند که وظیفه گارد آزادی چیست؟ آقای گلچینی پاسخ می دهد: "در واقع واحد های گارد همان خصوصیات، همان سنت و عادات و رفتار را دارند که در زمان مسلح شدن دارند". این خصوصیات و سنت ها و عادات رفتارها چه هستند که هنوز بروز نکرده اند؟ پاسخ اينست: "گارد آزادی نیروی مسلحی است که در محل کار و زندگی ماست. در حال حاضر نمیتواند تماما مسلح باشد، ولی هر لحظه و هر زمان مبارزه ما ایجاب کند مسلح میشود. اکنون بخش زیادی از این سازمان مسلح نیست و نمیتواند مسلح باشد"!!
ايشان تلاش ناموفقى ميکند که هم قيافه مسلح را حفظ کنند و هم غير مسلح بودن و در واقع غير گارد بودن را قبول کنند. گارد آزادی نیروی مسلحی است که مسلح نیست!؟ نیروهای اجتماعی این گارد چه کسانی هستند؟ صرف دست به اسلحه بردن در زمان لازم تعریف موجهی برای یک سازمان نیست. شما يا روى حرفتان باشيد و سازمان مسلح درست کنيد و يا مثل يک آدم سياسى اين پروژه تشريفاتى را کنار بگذاريد. واقعيت اينست که اين گارد هيچ ربط روشنى با تعريف منصور حکمت از نيروى مسلح ندارد. هيچ رابطه خاصى با جامعه ايجاد نميکند و حتى تفاوت رفتارش طبق نظر آقاى گلچينى با ديگر جريانات ناسيوناليست و ضد کمونيست نامعلوم است. همين تناقضات باعث شده که براى اين گارد وظيفه بتراشند. وظايفى که بايد کار فعال حزبشان باشد. مقابله با بيکارى٬ مقابله با اسلام سياسى و مردسالارى و قوانين مذهبى٬ مقابله با اعتياد٬ و يا زورگوئى نيروهاى سرکوب که هر روز در جامعه صورت ميگيرد و کسى براى اينکار گاردى نشده است. دهها و صدها جمع هستند که عليه اعتياد کار ميکنند. (البته وظيفه تنبيه کردن توزيع کننده ها براى خودشان تعريف نکرده اند. اين الگوبردارى خوبى نيست که اين دوستان به آن روى آوردند. چون تقريبا تمام نيروهاى ناسيوناليست همين حرف را کم و بيش ميزنند)
آقای گلچینی نتیجه می گیرد تا تشکل های کارگری وجود نداشته باشد گارد آزادی هیچ است. از طرفی وظیفه گارد آزادی سازماندهی کارگران نیست اما شرط وجودیش ایجاد چنین تشکل هایی است. مثل این است که بگویی من گرسنه هستم اما دنبال غذا نمی روم. به طرفه العینی بعد از اینکه نیاز مبرم گارد آزادی را به جنبش های اجتماعی نشان می دهد حرفش را پس می گیرد و می گوید نه این جنبش ها تا گارد آزادی نباشد که بهشان امید بدهد کاری از پیش نخواهند برد: "در کنار همه مصیبتها، سختی و سرکوب ها یک واقعیت وجود دارد، مردم مبارز، کارگران و زنان و جوانان و جنبشهایشان وجود دارند. تشکل های اینها باید در اشکال مختلف باشند و زنده شوند و یا بوجود بیایند. بدون مبارزه ای متشکل هیچ قدم موثری نمیتوان جلو گذاشت. گارد آزادی بخشی از این تشکل و فعالیتهاست. فعالیت ما در کردستان در شرایطی است که علیرغم همه تلاشهای رژیم وسیعا توده های میلیونی مردم مبارز بر علیه رژیم هستند. کارگران و خانواده هایشان اگر مجال یابند و متشکل شوند ریشه جور و نابرابری را خواهند کند، زنان و جوانان ریشه جور و ستم و مدافعین آنرا نابود خواهند کرد، اینها آن فضایی است که در آن، ما میتوانیم و باید مبارزه را سازمان بدهیم و متشکل کنیم. در اوج نا امیدی و سردرگمی نیرو و جریانات مختلف سیاسی، در اوج سرگیجی و انتطار، حزب حکمتیست و گارد آزادی باید امید کارگران و مردم مبارز، جوانان و زنان و جنبشهایشان برای آزادی و برابری باشد . "
بعد از این کلاف سر در گم خواننده فرضی می ماند برای بهبود شرایط در کردستان چه بکند؟ برود دنبال گارد آزادی که فعلا مسلح نیست و شرایطش را ندارد یا برود کارگران و زنان و مردم معترض را سازماندهی کند تازه اگر اینکار را کرد پس چه نیازی به گارد آزادی هست؟ شما می خواهی بروی در جامعه منشا تغییرات بشوی اما شرطت این است که جنبش های اجتماعی از درجه از سازماندهی برخوردار باشند. از طرف دیگر می گویی کار به این سازماندهی ندارم و کارم مبارزه با نیرو گرفتن بسیج و مبارزه با اعتیاد است. سوال من این است پس نیرویی که کاری به نیروهای اجتماعی ندارد آیا چیزی به جز سکتاریسم و فرقه گری را ترویج می کند؟ و همه اینها چه مناسبتی با کمونیسم و منصور حکمت و سنت حزبی دارد؟
تلقى اسد گلچينى از مبارزه با مذهب و اسلام سياسى٬ مبارزه با اعتياد٬ مسئله بيکارى و چگونگى مبارزه با آن مخدوش و وارونه است. او حتى نااميدى و بى نقشه و سياست بودن حزب خودش را به بقيه تسرى ميدهد. تصور ايشان اينست که بايد "فضا ايجاد کرد"! بيان غير پخته آگاهگرى در مورد بيکارى براى بيکار يا فقر براى کسى که در قعر فقر است. همينطور ايشان در مورد مهاجرت روستا به شهر روى عواطف اقشار ميانى و مرفه بعنوان شاخص تکيه ميکند. گارد آزادى قرار است نقش مامور انتظامات و مظهر روحيه و در بهترين حالت آگاهى دادن باشد. تا به آگاهگرى و قبول نکردن برميگردد٬ کار هر روزه هر جمع مبارز و کمونيستى است که حتى متشکل هم نيست. با اين اوصاف گارد آزادى بعنوان نوزادى که هيچوقت بدنيا نيامد تا "بچه شير" فرضش کرد باعث تناقض گوئى اسد گلچينى شده است. راه بهترى هست. این سردرگمی مسلما به نفع حزب "حکمتیست" نخواهد بود. وظيفه اساسى و تعطيل ناپذير یک حزب کمونیستی سازماندهی کارگران در محیط کار و زیست است. به جای هدر دادن پتانسیل سیاسی یک حزب برای چنین نقشه های که سر و ته ندارند حزب "حکمتیست" بهتر است فرمان را به طرف دیگری بچرخاند! *